به قلم دامنه: به نام خدا. خود میگفت «فرزند اسلامم». از «متوسّمین» (=هوشیاران) بود. ارڪان چهارگانه بود. از سردمداران نیز. اطاعت از او مُجاز بود. از مایههای برڪت روی زمین بود. محبوب هم نیز. از سرمنشاءهای چهار چیز بود: نورانیّت الهی، رمزوراز، اسم اعظم، الهام و حدیث.
تفسیر آیهی ۵۵ یسبه قلم دامنه: به نام خدا. پست 1555 . عنوان نوشتارم از یڪی از جملات استاد محمدرضا حڪیمیست در صفحهی ۵۱ ڪتاب جاویدش: (مرام جاودانه). فقط خواستم آن را با سهچهار جملهام امتداد ببخشم و یڪ نڪتهی تڪمیلی ببفزایم:
مسجد سهله، میعادگاه ظهور منجی (عج)به قلم دامنه : به نام خدا. در راستای سلسلهنوشتارم در شکافتن لغات و واژههای دارابکلا:
قلّههای ثروت و درّههای فقروَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ : و در برابر حکم پروردگارت شکیبایی کن که تو زیر نظر و مراقبت ما هستی، و هنگامیکه [از خواب] برمیخیزی پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی.
اظطراب و هراس ناشی از شیوع بیماریبه قلم دامنه
چهرهی طبیعت دارابکلا در آستانهی سال ۹۹به قلم دامنه. به نام خدا. امروز وفات بانوی دردمند و دانشمند حضرت زینب کبرا -سلام الله علیها- است. عقیلهی بنیهاشم و بنیآدم. با احترام و اقتداء به آن پیامآور انسانیت و عرفان، که پس از واقعهی غمبار کربلا، و رسانیدن آوای عاشورا به جان انسانها، یکسال بیشتر طاقت فراق نداشت و در عشق و غم مصائب حضرت سیدالشهداء (ع) وفات کردند. جملهای از خطابهی ایشان را خطاب به مردم خطاکار کوفه پس از عاشورا تقدیم میکنم:
موساد کے خونی ہاتھبه قلم دامنه. به نام خدا. سلام. ۱. لواسان؛ آن فیلم: سالی از سالهای اشتغالم در تهران، یڪ شب به لواسان بُرده شدهبودیم. برنامه گوناگون بود. یڪی اما این بود، دانشمندی آوردند برای ما نجوم گفت. ڪهڪشانها را یڪییڪی برای ما برمیشمرد؛ ڪهڪشانِ «زن بر زنجیر»، ڪهڪشانِ «سیگار»، ڪهڪشانِ «چرخ گاری»، ڪهڪشانِ «گیسو»، ڪهڪشانِ «گرداب»، ڪهڪشانِ «سیهچشم» و... و نیز ڪهڪشانِ «راه شیری» ڪه زمین از اوست و با او.
بانوی دردمند و دانشمندبه قلم دامنه : به نام خدا. سلام. پیربڪران و جُفیر. اول: پیربڪران: سالی، مجبور شدم در پیربڪران باشم؛ مدتی. شبهایی ڪه، همهشبش خاطره بود و یڪ شبِ آن شبی پرخاطرهتر. آن شبها ڪه تمامش خاطره بود، به این علت بود ڪه تا پهِن الاغ را دود نمیڪردند، هرگز نمیشد به رختخواب پناه ببری؛ دود آڪنده، برڪَنده از سوختنِ پهِن الاغ، هرگونه پشه و خونخواران موذیِ شبهنگام را فراری میداد. اگر آن دود نبود، حتی طهارت در مُستراحهایش لاممڪن بود. تا میخواستی دفع (=قضای حاجت) ڪنی، پوستِ بدنت ڪه پیدا میشد، خونخواران، وِزوِزڪُنان امان از تو میربودند. یعنی پهِن خر اگر نبود، زیست و زیستن هم نبود. اگر بود، آسان نبود.
چاقو سازنده خودرا میکشد-!!تعداد صفحات : 7